بسم رب الشهدا و الصدیقین

دخترک از مادرش پرسید:در قرآن خوندم که دخترا مثل پسرا نیستند یعنی چی؟مادر گفت:نمی دانم حتما یه فرقی دارند دیگه.دخترک پیش پدر رفت وپرسید:بابا دخترا مثل پسرا نیستند یعنی چی؟پدر:نمی دونم بزرگ شی می فهمیدخترک بدون گرفتن جوابش به رخت خواب رفت وخوابید.خداوند در خواب دخترک جواب سوالش را داد.من <<زن>> را؛<<سرچشمه زندگی>>قرار داده ام
واو را برای<<نقش ورسالت>>ویژه ای آفریدم وبرای اینکه<<هردختر>>بتواند به <<هنر زن بودن>>برسدوبرای تداوم زندگی<<شور ونشاط>>بیافریند،چیزهایی به او امانت سپردم که به هیچ پسری ندادم.دخترک کنجکاوتر از قبل پرسید:ای خالق من!مگر به دختر ها چی دادی که پسرها اونا رو ندارن؟خداوند با مهربانی فرمود:من،<<ظرافت ولطافتی>>به دختر داده ام که به هیچ پسر،وبه هیچ مخلوق دیگری ندادم.من:همه ی دختران را چنان <<مهربان>>آفریده ام که از همان آغاز کودکی؛<<نوازشگری>>و<<مادری>>را میدانند وبه زیبایی ابراز میکنند.دخترک که به وجد آمده بود پرسید:خدایا میشه بازم برام حرف بزنی؟خدا گفت:تو محرم اسرار منی چرا نه؟من دختران را <<امانتدار>>بیشترین زیبایی وجذابیت خود قرار داده ام.و از 10بخش شرم وحیا؛9بخش آنرافقط به دختران بخشیده ام.تا<<شرم وحیا>>را که <<مهمترین نشانه حیات>>ونشانه انسانیت انسان است را ،او به دیگران بیاموزد.بنابراین؛زیبایی دختر در لباس او وموها ویا اندام او نیست.زیبایی او را باید در چشمانی جست وجو کرد که<<نگاهش>>را پنهان میکند.زیبایی دختران،در آرایش وکفش وعینک ولباس او نیست.بلکه زیباترین زیبایی،در<<عفت>>دختران است.عفت کلام،رفتارومتانت آنها،حتی برای اهل آسمان دیدنی است.وآنرا برای یک زندگی پایدار وپاک؛حفظ میکند.دخترک باز از خدا پرسید:خدایا؛آیا از دختران در قرآن حرفی است؟خداوند با متانت وبردباری فرمود:اگر قرآنم را بخوانی می بینی که:من <<اولین قتل وبرادر کشی>>توسط قابیل،پسر حضرت آدم را مطرح کردم.من حسادت 10پسر حضرت یعقوب را تقبیح وحمایت نکردن آنها را از نبوت،مذمت کرده ام.من پسر ناصالح حضرت نوح را مذمت و او را از دایره نبوت و خاندان نوح؛اخراج کرده ام.اما من،پاکی وبلوغ وایمان وادب واطاعت دختران لوط را ستوده ام.وزیبایی وعفت وحیاء دختران شعیب وفداکاریشان را در قرآنم به زیبایی آورده ام.من پاسداری زیرکانه خواهر موسی را تجلیل کرده ام.من فقط حضرت مریم را از<<قانتین>>نامیده ام.من دختری را در سوره ی3<<جان پیامبر>>وسوره ی 104<<کوثر آفرینش>>معرفی کرده ام.پس من دختران را مظهر:<<پاکیزگی>>،<<پاکدامنی>>،<<شور ونشاط>>،<<عفت وحیا>>،<<ظرافت وزیبایی>>،<<لطافت ومهربانی>>قرار داده ام.و او را در سخن آخرین سفیرم<<برکت>>نامیده ام.دخترک پرسید:خدایا همه ی اینهایی را که گفتی چگونه باور کنم؟آیا نمی بینی که دختر ها،حداقل 6سال زودتر از پسرها<<عاقل وبالغ وبا ادب می شوند؟آیا نمی بینی که زینب علی و زهرای من ؛عقیله ی بنی هاشم است؟آیا نمی بینی که؛زهرای من ،مادر نبوت و ولایت است؟و خداوند از دخترک پرسید:"ولیس الذکر کالانثی؟""ان القرآن یهدی للتی هی اقوم"؛البته او فقط یک ایراد دارد:او<گاهی>فراموش می کند که چه مقامی نزد من دارد.او <گاهی>فراموش میکند که،چه <<قداستی>>نزد من دارد.او <گاهی>فراموش میکند که:چه ارزش ومقامی نزد من دارد.او <گاهی>فراموش میکند که چه<<ماموریتی>>برای من دارد.
اما در هر حال،هر دختری زیبا و<<آینه ی جمال وجلال الهی>>است.وبه فرموده سوره نور،هر دختری از<<محصنات>>وجواهری در<<دژ الهی>>است.
خواهرم!
"در این رگبار سهمگین نگاه،چتر حجاب ر فراموش مکن"



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :