به نام خداوند زیباییها

واسه رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن.


داوطلب زیاد بود.
قرعه انداختند.
افتاد بنام یه جوون.
همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد!
گفت: «چیکار دارید! بنامش افتاده دیگه!»
بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوون.
جوون بلافاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار.
بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوون.
همه رفتن الا پیرمرد.
گفتند: «بیا!»
گفت:« نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره ...

 

واقعا دلم میگیره وقتی

اینو میبینم

اینم میبینم

واقعا خواهرم جانش یعنی ارزش نداشت!!!

خواهر گلم،بانو ... کی میخوای به خودت بیای؟؟؟

واقعا دلم میگیره؟؟؟(دل تو چطور؟؟؟)

مگه این شهید(بچه نداره ، زن چطور؟؟؟... اونم نداره)

ولی مطمئنا دو تا چشم به راه داره " مادرش"

...خواهرم یه لحظه صبر، یه لحظه تفکر...

میدونی چرا اینکارو کرد؟؟؟

....

نمیدونی؟؟؟

....

بذار بگم بدونی!!

اینکارو کرد تا من و تو خواهرم

شرافت، غیرت، دین،امنیت، البته ناموسمونو و...

از دست ندیم

:::...پس بیا، یکم مانتو بلندش کن...:::

:::...پس بیا، یکم روسریتو ،مقعنه بکش جلو...:::

پس بیا، حجابتو رعایت کن خواهر گلم

بدجوری خواهرم تیر بی حجابیت داره قلب برادرامو میسوزونه

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :